«ما داستان مینویسیم، نه آن که خوانندهاش خودمان باشیم. باید پیامی و حرفی در اجتماع داشته باشد؛ مانند مسخ کافکا، و نوشته ارزندهای از نویسنده این داستان که میگوید: «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است.»
حال با محتویات نوشتههای خود که حتما ایراد و اشکالات زیادی دارند (زیرا املاء ننوشته غلط ندارد) تلاش کردهام در داستانهایم از درد و رنج و سنگلاخی راه بنویسم، عشق را در پستوی خانه پنهان نکنم؛ زیرا به این باور دارم تا کی و چرا باید آن را زندانی کرد، باید روزی شعله آتش شود و بسوزاند… برای ماندگار بودنش به تصویر میکشم بر قامت کشیده کاغذ، در قابی بر سینه دیوار، تا گوشواره شود. تا هیچ خنده و ترشرویی و نقشهای برای کشیدن آن از سینه دیوار بر زمین اثر کند!
تلاش کردهام بنویسم هر چند که داستانهایم بوی خوش نداشته باشند. از جهتی میدانیم که آثار هر نویسندهای بیانگر شخصیت و درونیت آن نویسنده است.»
بخشی از متن پیشگفتار