کلیدواژه: Hezar Osan
م. ک. همشاگردی: زائو
داستانی کوتاه از نوع (ژانر) رئالیسم جادویی
عروس آغا کنار حوضِ وسط حیاط نشست و دستهایش را با دقت شست و وضوگرفت. آب حوض، زلال نبود وجلبکهای لرزان دیواره ی حوض به موهای پریشان پیرزنی...
باهار مؤمنی: انجیر خانوم
روی تاب نشسته بودم و بالا و پائین میرفتم. اوج میگرفتم و باد زیر دامن سفید گلدارم میپیچید. هر بار که پایین میآمدم، سر برمیگرداندم و به مادر نگاه میکردم. مادر چادر سفید به...
میم. الف.: زنگ تلفن
ساعت هشت شب بود، روز اول آوریل. وارد اتاق که شدم از پنجره ی روبرو ماه را دیدم که وسط آسمان میان چند تکه ابر ایستاده است.
ستاره داشت جدول حل می کرد و لبخند...
م. ص. آزاده: غروب خاکستری
کلاهش را کمی پایین کشید تا گوشهایش را از گزند سرمای سوزاننده ی آخر پاییز محفوظ نگهدارد. لبه ی یقه ی پالتوی لندن فاگش را بالا برد و شالگردنش را تا نوک دماغش بالا...
نادر (نصرالله) قضاوتی: اشباح
پا درد طاقتم را طاق كرده بود. از گرگ و ميش هوا تا خروسخونِ سحر، خواب از چشمانم پريده بود. گيج و منگ بودم. صداي دائي اكبردر گوشم زنگ ميزد كه:
دوا درمون ات حمومه...
جعفر میانآبی (جیجی): اسمت چیه؟
اول مهرماه بود كه به روال هرساله، سال تحصیلى آغاز گردید. دانشآموزان با راهنمایی معلمین وارد كلاسهاى خود شدند. شیرین كوچولو و دوستش پروانه،امسال به كلاس آمادگى آمده بودند. آنها در كنار هم، در...
عزی لطفی: شتاب
پالتوی سیاه بلندش تقریباً تا روی کفش هایش را پوشانده بود. با عجله داخل اتوموبیل شد. دستکشهای سیاه چرمی اش را از صندلی عقب برداشت و روی صندلی جلو گذاشت. آدرس را در کامپیوتر...
لیلا: خربزه سرگردان
ردپای زندگی روی دستهایش پیدا بود و روزگار با مهارتِ تمام، خطوطی موازی روی پیشانیاش كشیده بود. چشمهایش از پشت عینكش خیلی بزرگتر از اندازه واقعی مینمود. تازگیها ردِ كش ضخیمی که عینکش را...
جعفر میانآبی (جیجی): آرزو و اردکش
آرزو همراه با مادرش رفته بود پنجشنبه بازار تا مادرش سیمین خانم مثل هر هفته مايحتاج روزانه را خريدارى کند. سيمين خانم دست آرزو راگرفته بود و قدم زنان به اجناس كنار پياده رو...
جعفر میانآبی (جیجی): بىبى گل و نذر مشكلگشا
زنگ زدم به مادرم تا بپرسم كه مهمونا رفتن، يا هنوز هستن. گفتم:
- مادر جان، اين برنامه تون، چه مى دونم، سفره تون، منظورم سفره مشكل گشاتون، تموم شد؟ اگه تموم شده، راه بيفتم...
آغاز سومین سال کلاس داستاننویسی دالاس (هزار اوسان)
آغاز سومین سال کلاس داستاننویسی دالاس (هزار اوسان)
درباره ما
کارگاه داستاننویسی هزار اوسان به پیشنهادِ یکی از اعضای موسسِ فرهنگسرای ایرانیان و پیگیری تنی چند از علاقهمندان در سال ۲۰۱۳ توسط آقای محمد کریمزاده تاسیس شد و این فرصت را فراهم آورد تا...
هزار اوسان در شبکههای اجتماعی
پربینندهترینها
ویدیو – دیدار با حسین آتشپرور داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبیات داستانی
کارگاه داستاننویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفتوگو در گوگلمیت، میزبان حسین آتشپرور داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبیات داستانی بود.
https://youtu.be/ao7nN0eYOj0
در این برنامه که یکشنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۴ (یکشنبه شب تهران ۱۸...
ویدیو – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس
کارگاه داستاننویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفتوگو در زوم، میزبان بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس بود.
https://youtu.be/u7HqsIcFA5E
در این برنامه که یکشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یکشنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در...
اطلاعیه – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس
بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس مهمان کارگاه داستاننویسی هزار اوسان خواهد بود.
نشست دیدار و گفتوگو با بیتا ملکوتی، یکشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یکشنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در تالار مجازی زوم برگزار خواهد...