چهارشنبه 16 اکتبر 2024 تهران 18:39

کلیدواژه: داستان مدرن

عزی لطفی: انیس

خودت بودی که این بازی رو از اول شروع کردی. و هر روز منو بیشتر و بیشتر دلداده خودت کردی. حالا به همین دردناکی میخوای تمومش کنی!؟ یادت میاد دیدار اولمون رو؟ چشم ازت بر...

علی شبابی: گمشده

کلید را در قفلِ دو بار چرخاند و وارد آپارتمان شد. سرش پایین بود و با چترش ورمی‌رفت، تا آن را بست و مثل هر روز چترش به رخت‌کن درگاهی آویزان کرد. اما با...

جعفر میان‌آبی (جی‌جی): اگر

هزار اوسان: داستان «اگر» را آقای جی جی همکلاسی با ذوق ما برای خواندن در نشست ماهانه ی کارگاه نوشته اند نه برای انتشار بیرونی. بهمین جهت بعضی از ارجاعات داستان جنبه ی داخلی...

مریم صدیق: ماه

هزار اوسان: دوست و هم‌کلاسی خوب ما مریم خانم صدیق بالاخره تصمیم گرفت که مجموعه ای از اشعارش کوتاهش را چاپ و منتشر کند و من این توفیق را دارم که شعرهایش را پیش...

سمانه بهادری: بهار نارنج

دستگیره‌ی درب ورودى، بوى بهار نارنج مى‌‌‌دهد. کف دست‌‌‌ها را مى‌‌‌فشارد روى بینى و آن عطر جذاب را با تمام سلول‌‌‌هایش شریک مى‌‌‌شود. چند قدم کوچک به طرف من برمى‌‌‌دارد. مکث کوتاهى مى‌‌‌کند. زیرچشمى...

عزی لطفی: لنگه کفش بابام

بابام به کفشاش خیلی اهمیت می‌داد. منظورم اینه که بیش از اندازه اهمیت می‌داد. یعنی بگم براش تموم دنیا یه طرف بود و کفشاش هم یه طرف. نمی‌دونم منظورم رو خوب رسوندم یا نه....

جعفر میان‌آبی (جی‌جی): اصغر کله‌پز از ایران برمی‌گردد

باز هم اصغری غیبش زده بود و خبر چندانی از او نداشتم. او را در ذهنم حس نمی‌کردم. هر چند که از مزاحمت‌های او راحت هستم. اما از طرفی نمی‌دانم چرا بدون این که...

عزی لطفی: ارمغان

برنامه تموم شده بود. تعدادی گرد میزِ چایی و شیرینی جمع بودند، عده‌ای هم گوشه و کنار سالن مشغول صحبت. دوستان پس از مدت‌ها همدیگه رو می‌دیدند. تعداد زیادی اومده بودند. یکدفعه! نگاهمون در هم...

شقایق رضایی: می‌گن از این ستون به اون ستون فرجه

شمسی و قمر رو بردند خونه طوبا خانوم همسایه بغلی. به حال غش بردندشون. یكی آب قند درست می كرد یكی نعنا و گلاب و نبات زعفرونی تو حلقومشون می ریخت. از وقتی گفتند...

جعفر میان‌آبی (جی‌جی): فرشتگان روی زمین

مشغول بازى با ناخن‌هاى لاك زده‌ى قرمزرنگ پاى او بود و سعى مى‌كرد كه با انگشتان كوچكش رنگ‌ها را بكند. معمولا هر وقت خاله‌اش به خانه‌شان مى‌آمد، كار پرى كوچولو اين بود كه برود...

باهار مؤمنی: خانه

پرستار درِ اتاق را باز کرد و گفت: «بفرمایید. فقط لطفا کمی‌ آروم‌تر.» پیرزن‌ها، نشسته توی تخت‌هایشان، گردن کشیدند. یکی بافتنی می‌بافت، دوتایی هم گپ می‌زدند، آنهایی هم که نیمخواب بودند، چرتشان پاره شد. تنها...

میم. الف.: داستان ناتمام (من و پدر و مادرم)

هزار اوسان: دو ساعت راه رفته بویم که به بالاترین نقطه‌ی تپه رسیدیم، ایستادیم. چند قدم آن طرف‌تر شیب ملایم تپه به طرف دشت آغاز می شد و کوره راهی از همانجا که ایستاده بودیم...

سمانه بهادری: شمارش معكوس

"ول كن دستم رو، چند بار بگم، برو سراغ اون؟ من به كمك احتياج نداااااارم!" اين را فرياد زد و در همان حال كه تلاش مى‌‌‌كرد دستش را رها كند، سرش محكم خورد به لبهء...

جعفر میان‌آبی (جی‌جی): داستان ناتمام

هزار اوسان: دو ساعت راه رفته بویم که به بالاترین نقطه‌ی تپه رسیدیم، ایستادیم. چند قدم آن طرف‌تر شیب ملایم تپه به طرف دشت آغاز می شد و کوره راهی از همانجا که ایستاده بودیم...

مریم صدیق: کریسمس

سال‌های اول اهمیت نمی‌داد. اصلا از جاش تکون نخورد. انگار که مرحمت قابله تو همون خیابون بیست و پنجم لس آنجلس از مادر گرفته بودتش. هرچی گفتیم آخه مامانبزرگ اینجا تنها میمونی که چیبشه؟...

چهارمین سالگرد فعالیت کارگاه هزار اوسان

چهارمین سالگرد فعالیت کارگاه هزار اوسان  

م. ک. هم‌شاگردی: شامگاه آفرینش

خدا، بر دامنه‌ی کوهی که از صخره‌ی آخرین قله‌اش آبشاری هفت رنگ فرو می‌ریخت، اندیشناک روی ابری نرم و نیلگون لمیده بود، تنها! و به آسمان پر ماه و پر ستاره‌ی شب می‌نگریست. تازه از...

میم. الف.: من و سنجاب‌ها

سنجاب‌های زیادی دور و بر خانه ما رفت و آمد داشتند، شاید چند خانواده از آن‌ها روی درخت تنومند و کهن‌سال بلوطی که در حیاط خانه همسایه و روبه‌روی خانه ما بود زنگی می‌کردند. هفده...

م. ص. آزاده: کاروان

هنوز آفتاب سر نزده بود که کاروان به راه افتاد و "نزار" به دنبالش. تمام شب خواب به چشمانش راه نیافته بود و از هول و ولای از دست دادن این فرصت که یک بار...

نادر قضاوتی: شتر در حمام

یادمان‌هاى دوران كودكی و أغاز نوجوانی‌ام گاه سرشار از شادهاى كودكانه و شیطنت‌هاى شجاعانه بود. روزهاى بلند تابستان و سه ماه تعطیلى مدارس، از طلوع تا غروب أفتاب اغلب با شلوغ بازى دوستانم در كوچه...

هزار اوسان در شبکه‌های اجتماعی

0دنبال‌کنندگانبپسندید
1,379دنبال‌کنندگاندنبال کنید
0دنبال‌کنندگانمشترک شوید

پربیننده‌ترین‌ها

ویدیو – دیدار با حسین آتش‌پرور داستان‌نویس، پژوهش‌گر و منتقد ادبیات داستانی

کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفت‌وگو در گوگل‌میت، میزبان حسین آتش‌پرور داستان‌نویس، پژوهش‌گر و منتقد ادبیات داستانی بود. https://youtu.be/ao7nN0eYOj0 در این برنامه که یک‌شنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۴ (یک‌شنبه شب تهران ۱۸...

ویدیو – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس

کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفت‌وگو در زوم، میزبان بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس بود. https://youtu.be/u7HqsIcFA5E در این برنامه که یک‌شنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یک‌شنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در...

اطلاعیه – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس

بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس مهمان کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان خواهد بود. نشست دیدار و گفت‌وگو با بیتا ملکوتی، یک‌شنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یک‌شنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در تالار مجازی زوم برگزار خواهد...