چهارشنبه 20 نوامبر 2024 تهران 08:40

کلیدواژه: داستان مدرن

آذر نوری: فروشگاه جفت شیش

ایستاده‌ام کناری و به کارگرها که تابلو کلینیک سونوگرافی مرا سر در فروشگاه جفت شیش نصب میکنند، نگاه می‌کنم. حاج آقا سودمند، صاحب فروشگاه، سر کارگری فریاد می‌کشد: «مگه کری آخه، نصرت! گفتم یه...

دیدار با محمد محمدعلی داستان‌نویس ایرانی؛ بررسی داستان، بزرگداشت زنده‌یاد رضا براهنی

دیدار با محمد محمدعلی داستان‌نویس ایرانی در کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان دالاس، یک‌شنبه ۱۷ اپریل ۲۰۲۲ (آمریکا و اروپا) و یک‌شنبه شب ۲۸ فروردین ۱۴۰۱ (ایران) از طریق زوم در این برنامه ضمن بزرگداشت زنده‌یاد...

شیرین پارسی: هستی

پدرم در حالی که رانندگی می‌کرد از من و برادر دوقلویم که در صندلی عقب ماشین نشسته بود پرسید: «کدومتون را اول برسونم؟» روز اول دانشگاه بود و کلاس‌های هر دومان همان روز آغاز می‌شد....

زهره واعظیان: آبشار نور در بهار

اولین سالی بود که آمدن بهار را بدون سفره هفت سین به سر آوردم. دلم از آن بهارِ جان‌گیر گرفته بود. فصل بهار بود، ولی چه بهاری که از سبز بودنش خبری نبود. در...

دیدار با هما جاسمی داستان‌نویس ایرانی؛ خوانش داستان‌های آختامار و کیله‌شین

داستان‌خوانی هما جاسمی در کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان دالاس، روز یک‌شنبه ۱۳ مارچ ۲۰۲۲ (آمریکا و اروپا) و یک‌شنبه شب ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ (ایران)   لینک ویدیوی این نشست در یوتیوب: https://youtu.be/huHSJbUaG5U

سودابه استقلال: نابرابر

هنوز درد قوزک پا ناشی از ضربه ناشیانه حریف، آزارم می‌دهد. دست بلند می‌کنم. تاکسی می‌ایستد. روی صندلی عقب می‌نشینم. راننده، مرد میانسالی‌ست که موهایش را که رگه‌های نقره‌ای در آن دویده‌ است، رو...

بهاره سالکی: شکاف

در یکی از شب‌های پاییزی، در ساعاتی قبل از نیمه‌شب، آقای فرهادی تصمیم گرفت تا به زندگی سی و چند ساله‌ی خودش پایان بدهد. تقریبا هشت ماه از آغاز سال را صبر کرده بود تا...

حدیث عالی‌زاده: دو قفس پر از موش

- نگه‌داری از موش؟ این را همه با هم گفتیم و برعکسِ من که مثل مجسمه خشکم زده بود، نجلا بعد از گفتن این جمله، جیغ کشید. - ساکت! چه خبرتونه مدرسه رو گذاشتین رو سرتون....

مهنوش ریاحی: آدمیت

«تن آدمی شریف است به‌جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» . . . همان‌طور که شعر سعدی نکونام را با ماژیک، روی تخته‌سفید می‌نوشتم و بندبند معنی می‌کردم، یادم آمد که برای جهاز تک‌ دخترم، نیاز به‌گرفتن...

فریده سعیدی: ماشینِ مَرد

مجید گفت: «به خدا قسم این ماشین رو بخری، بُردی، نون توشه!» علی گفت: «پرادواوو تو چابهار واسم چهارصد و سی میلیونی آب می‌خوره به ول‌لاهه، از کجا بیارم؟» مجید دست‌هایش را داخل شلوار لیِ رنگی...

شهناز البرزی: کوچه‌ی ۱۳ سالگی

در سالن انتظار فرودگاه نشسته بودم که تغار تهی شده‌ام را بردارم و ببرم به جایی دور. به جایی که شادی را بتوان از هر خانه‌ای سرک کشید. سرم گیج رفته بود از حرکت...

دیدار با ماشاءالله آجودانی ادیب، پژوهشگر و نظریه‌پرداز تاریخ/ گفت‌وگو درباره بوف کور صادق هدایت

روز یک‌شنبه ۳۰ ژانویه ۲۰۲۲ (آمریکا و اروپا) و یک‌شنبه شب ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ (ایران) از طریق زوم   لینک ویدئو در یوتیوب: https://youtu.be/zYQSAV0r0MA

صوفی میرمیرانی: ساعت دو به وقت تهران

از درون راهروی شیشه‌ایِ معلّق در زمین و زمان به بیرون می‌نگرم. تصاویر متحرّک از سویِ افق به سمتم می‌آیند. به دیوار شیشه‌ای نرسیده به چپ و راست کِش می‌آیند، کشیده می‌شوند و تمام! جهت‌شان...

شهناز البرزی: کارنامه

کارنامه در دستش، خوشحال از مدرسه ده بیرون می‌آید. انگار دنیا را فتح کرده است. می‌خواهد به مادرش نشان بدهد که بدون تجدیدی قبول شده است. این مدرسه تنها مدرسه‌ی بین چند روستا و...

ژیلا واله: چمروش

نسیم خنک سحر، بانگ خروس را از میان پنجره‌ی نیمه‌باز به درون اتاق آورد. فرهاد روی تخت فنری، غلتی خورد. پتوی پشمی چهارخانه را روی سرش کشید و زیر آن مچاله شد. سعی کرد...

آذر نوری: چرخ و فلک

عزیز بقچه‌ی حمام را زد زیر بغل، چادرش را انداخت روی سر، و دستم را به‌ زور گرفت و خرکش کرد ببرد گرمابه که همیشه از آن فراری بودم. بدم می‌آمد از همهمه‌ی زن‌ها،...

شهریار رخگر: گمشده

در ترافیک سنگین عصر تهران، راننده‌ی جوان اِسنَپ سعی می‌کرد آرامش خود را حفظ کند و مقررات رانندگی را زیر پا نگذارد. در تمام طول مسیر، از پنجره کوچک پراید صحنه‌ی خیابان‌ها و مردمی...

دیدار با فرشته مولوی داستان‌نویس و مترجم ایرانی

ظهر یک‌شنبه ۱۹ ماه دسامبر ۲۰۲۱ (آمریکا) و یک‌شنبه شب ۲۸ آذر‌ماه ۱۴۰۰ (ایران) از طریق زوم کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان   یوتیوب: https://youtu.be/2dIiZBjPjdM

شهناز البرزی: باد

اگر بتوانم خورشید را بکشم در دل آسمان آبی، زرد و داغ و نورانی که می‌بلعد شیشه‌های پنجره اتاق را و پهن می‌شود روی گلیمِ‌‌ ‌رنگ و رو رفته‌ی سرخِ اتاق و می‌نشیند قدری...

مهری احمدی: بن‌‌بست سبز

پاییز آرام آرام نزدیک می‌شود. کوچه‌ی باریک و بن‌بستی که میترا و مادرش، با دست‌های خود در آن درخت و گل کاشته‌اند، به صورت یک راهرو سبز و زیبا‌ خانه‌های میترا و مادرش را...

هزار اوسان در شبکه‌های اجتماعی

0دنبال‌کنندگانبپسندید
1,380دنبال‌کنندگاندنبال کنید
0دنبال‌کنندگانمشترک شوید

پربیننده‌ترین‌ها

ویدیو – دیدار با حسین آتش‌پرور داستان‌نویس، پژوهش‌گر و منتقد ادبیات داستانی

کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفت‌وگو در گوگل‌میت، میزبان حسین آتش‌پرور داستان‌نویس، پژوهش‌گر و منتقد ادبیات داستانی بود. https://youtu.be/ao7nN0eYOj0 در این برنامه که یک‌شنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۴ (یک‌شنبه شب تهران ۱۸...

ویدیو – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس

کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفت‌وگو در زوم، میزبان بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس بود. https://youtu.be/u7HqsIcFA5E در این برنامه که یک‌شنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یک‌شنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در...

اطلاعیه – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس

بیتا ملکوتی شاعر و داستان‌نویس مهمان کارگاه داستان‌نویسی هزار اوسان خواهد بود. نشست دیدار و گفت‌وگو با بیتا ملکوتی، یک‌شنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یک‌شنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در تالار مجازی زوم برگزار خواهد...