کلیدواژه: ایرانیان دالاس
عزی لطفی: انیس
خودت بودی که این بازی رو از اول شروع کردی. و هر روز منو بیشتر و بیشتر دلداده خودت کردی. حالا به همین دردناکی میخوای تمومش کنی!؟
یادت میاد دیدار اولمون رو؟ چشم ازت بر...
علی شبابی: گمشده
کلید را در قفلِ دو بار چرخاند و وارد آپارتمان شد. سرش پایین بود و با چترش ورمیرفت، تا آن را بست و مثل هر روز چترش به رختکن درگاهی آویزان کرد. اما با...
جعفر میانآبی (جیجی): اگر
هزار اوسان: داستان «اگر» را آقای جی جی همکلاسی با ذوق ما برای خواندن در نشست ماهانه ی کارگاه نوشته اند نه برای انتشار بیرونی. بهمین جهت بعضی از ارجاعات داستان جنبه ی داخلی...
مریم صدیق: ماه
هزار اوسان: دوست و همکلاسی خوب ما مریم خانم صدیق بالاخره تصمیم گرفت که مجموعه ای از اشعارش کوتاهش را چاپ و منتشر کند و من این توفیق را دارم که شعرهایش را پیش...
سمانه بهادری: بهار نارنج
دستگیرهی درب ورودى، بوى بهار نارنج مىدهد. کف دستها را مىفشارد روى بینى و آن عطر جذاب را با تمام سلولهایش شریک مىشود. چند قدم کوچک به طرف من برمىدارد. مکث کوتاهى مىکند. زیرچشمى...
عزی لطفی: لنگه کفش بابام
بابام به کفشاش خیلی اهمیت میداد. منظورم اینه که بیش از اندازه اهمیت میداد. یعنی بگم براش تموم دنیا یه طرف بود و کفشاش هم یه طرف. نمیدونم منظورم رو خوب رسوندم یا نه....
جعفر میانآبی (جیجی): اصغر کلهپز از ایران برمیگردد
باز هم اصغری غیبش زده بود و خبر چندانی از او نداشتم. او را در ذهنم حس نمیکردم. هر چند که از مزاحمتهای او راحت هستم. اما از طرفی نمیدانم چرا بدون این که...
عزی لطفی: ارمغان
برنامه تموم شده بود. تعدادی گرد میزِ چایی و شیرینی جمع بودند، عدهای هم گوشه و کنار سالن مشغول صحبت. دوستان پس از مدتها همدیگه رو میدیدند. تعداد زیادی اومده بودند.
یکدفعه! نگاهمون در هم...
شقایق رضایی: میگن از این ستون به اون ستون فرجه
شمسی و قمر رو بردند خونه طوبا خانوم همسایه بغلی. به حال غش بردندشون. یكی آب قند درست می كرد یكی نعنا و گلاب و نبات زعفرونی تو حلقومشون می ریخت. از وقتی گفتند...
جعفر میانآبی (جیجی): فرشتگان روی زمین
مشغول بازى با ناخنهاى لاك زدهى قرمزرنگ پاى او بود و سعى مىكرد كه با انگشتان كوچكش رنگها را بكند. معمولا هر وقت خالهاش به خانهشان مىآمد، كار پرى كوچولو اين بود كه برود...
باهار مؤمنی: خانه
پرستار درِ اتاق را باز کرد و گفت: «بفرمایید. فقط لطفا کمی آرومتر.»
پیرزنها، نشسته توی تختهایشان، گردن کشیدند. یکی بافتنی میبافت، دوتایی هم گپ میزدند، آنهایی هم که نیمخواب بودند، چرتشان پاره شد. تنها...
میم. الف.: داستان ناتمام (من و پدر و مادرم)
هزار اوسان: دو ساعت راه رفته بویم که به بالاترین نقطهی تپه رسیدیم، ایستادیم.
چند قدم آن طرفتر شیب ملایم تپه به طرف دشت آغاز می شد و کوره راهی از همانجا که ایستاده بودیم...
سمانه بهادری: شمارش معكوس
"ول كن دستم رو، چند بار بگم، برو سراغ اون؟ من به كمك احتياج نداااااارم!"
اين را فرياد زد و در همان حال كه تلاش مىكرد دستش را رها كند، سرش محكم خورد به لبهء...
جعفر میانآبی (جیجی): داستان ناتمام
هزار اوسان: دو ساعت راه رفته بویم که به بالاترین نقطهی تپه رسیدیم، ایستادیم.
چند قدم آن طرفتر شیب ملایم تپه به طرف دشت آغاز می شد و کوره راهی از همانجا که ایستاده بودیم...
مریم صدیق: کریسمس
سالهای اول اهمیت نمیداد. اصلا از جاش تکون نخورد. انگار که مرحمت قابله تو همون خیابون بیست و پنجم لس آنجلس از مادر گرفته بودتش. هرچی گفتیم آخه مامانبزرگ اینجا تنها میمونی که چیبشه؟...
م. ک. همشاگردی: شامگاه آفرینش
خدا، بر دامنهی کوهی که از صخرهی آخرین قلهاش آبشاری هفت رنگ فرو میریخت، اندیشناک روی ابری نرم و نیلگون لمیده بود، تنها! و به آسمان پر ماه و پر ستارهی شب مینگریست.
تازه از...
میم. الف.: من و سنجابها
سنجابهای زیادی دور و بر خانه ما رفت و آمد داشتند، شاید چند خانواده از آنها روی درخت تنومند و کهنسال بلوطی که در حیاط خانه همسایه و روبهروی خانه ما بود زنگی میکردند.
هفده...
م. ص. آزاده: کاروان
هنوز آفتاب سر نزده بود که کاروان به راه افتاد و "نزار" به دنبالش.
تمام شب خواب به چشمانش راه نیافته بود و از هول و ولای از دست دادن این فرصت که یک بار...
نادر قضاوتی: شتر در حمام
یادمانهاى دوران كودكی و أغاز نوجوانیام گاه سرشار از شادهاى كودكانه و شیطنتهاى شجاعانه بود.
روزهاى بلند تابستان و سه ماه تعطیلى مدارس، از طلوع تا غروب أفتاب اغلب با شلوغ بازى دوستانم در كوچه...
هزار اوسان در شبکههای اجتماعی
پربینندهترینها
ویدیو – دیدار با حسین آتشپرور داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبیات داستانی
کارگاه داستاننویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفتوگو در گوگلمیت، میزبان حسین آتشپرور داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبیات داستانی بود.
https://youtu.be/ao7nN0eYOj0
در این برنامه که یکشنبه ۸ سپتامبر ۲۰۲۴ (یکشنبه شب تهران ۱۸...
ویدیو – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس
کارگاه داستاننویسی هزار اوسان، در یک نشست مجازی دیدار و گفتوگو در زوم، میزبان بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس بود.
https://youtu.be/u7HqsIcFA5E
در این برنامه که یکشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یکشنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در...
اطلاعیه – دیدار با بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس
بیتا ملکوتی شاعر و داستاننویس مهمان کارگاه داستاننویسی هزار اوسان خواهد بود.
نشست دیدار و گفتوگو با بیتا ملکوتی، یکشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ (یکشنبه شب تهران ۲۶ آذر ۱۴۰۲)، در تالار مجازی زوم برگزار خواهد...