چهارشنبه 16 اکتبر 2024 تهران 18:25

نادر (نصرالله) قضاوتی: عسل تلخ

جشن عقد و عروسی ترانه و تورج در یکی از شب های قمر در عقرب برگزار شد. عروس، نگاهی به آسمان انداخت و برای آب کردن قند در دل داماد، از آب گل آلود، ماهی گرفت. او با عشوهٔ عروسانه، نگاه داما‌د را به آسمان کشاند تا از برتری زیبایی خود، بر قمر آسمان ببالد و ‌بر ناز خود بیفزاید. سیمای ماه، هنگام گذار از برج فلکی عقرب،تداعی نقشی از...

نادر (نصرالله) قضاوتی: دوقلوها

جلال و کمال دو برادر دوقلو بودند که آوازه نام‌شان در بذله‌گویی، متلک‌پرانی، حاضرجوابی و خنده و شادی، پرآوازه بود. شباهت‌های جسمانی، رفتاری و گفتاری آن دو به قدری بهم نزدیک بود که تشخیص چهره واقعی هرکدام، حتا برای آشنایان و دوستان هم، احتمال اشتباه را به همراه داشت. سهم دوستان در این شناخت ناواقعی، به مراتب بیشتر و گاه آنان هریک را با اسم دیگری صدا می زدند، زمانی...

نادر (نصرالله) قضاوتی: اشباح

پادرد طاقتم را طاق كرده بود. از گرگ و ميش شدن هوا، تا خروس‌خون سحر خواب از چشمانم پريده بود! گيج و منگ بودم. صدائى مرموز در گوشم مرا به رفتن حمام و خزينه فرا مى خواند! براى جلوگيرى از تكرار، انگشتان سبابه ى دو دستم را در دو گوشم فرو بردم،باز صدا قطع نشد! طنين آن شباهتى اندك به صداى دايى غضنفر داشت! چاره اى جز پيچيدن بقچه ى حمام و راهى...

نادر (نصرالله) قضاوتی: وام

هشتم گرو نهم بود. كرايه خونه دو ماه عقب افتاده بود. صابخونه با تهديد و داد و بى‌داد مى‌گفت: «اگه تا آخر برج كرايه عقب افتاده را نپردازی، برات آجان ميارم و جل و پلاسته كف كوچه مى ريزم!» صداى تهديدهاى او در گوشم تكرار مى شد و اهل وعيال هم حسابى ترسيده بودند. صابخونه مردى چاق، تاس ‌و شكم گنده بود كه عتيقه فروشى داشت. با اعظم خانم عيال مربوطه به...

نادر قضاوتی: حشمت، كوچه‌گرد عشق

«دواى درد عاشق را كسى كو سهل پندارد/ ز فكر آنان كه در تدبير درمانند، درمانند» حافظ   در ادبيات شور انگيز نظم و نثر فارسى،دو منظومه ى ليلى ومجنون و شيرين وفرهاد سمبل و پر آواره اند.مجنو ن در شطرنج، عشق كيش و مات شده، راه بيابان در پيش مى گيرد و فرهاد شرط رهايى شيرين از خسرو پرويز را در شكا فتن كوه بيستون مى بيند. اما دريغ آنگاه كه...

نادر قضاوتی: شتر در حمام

یادمان‌هاى دوران كودكی و أغاز نوجوانی‌ام گاه سرشار از شادهاى كودكانه و شیطنت‌هاى شجاعانه بود. روزهاى بلند تابستان و سه ماه تعطیلى مدارس، از طلوع تا غروب أفتاب اغلب با شلوغ بازى دوستانم در كوچه و پس كوچه هاى محل همراه بود. جارو جنجال هاى ما، سرو صداى همسایه ها رابلند كرده بود. بازیهاى ما اغلب با بحث و كشمكش و گاه با قهر و أشتى همراه بود ازچالك مسه شیرازى...

نادر (نصرالله) قضاوتی