جعفر میانآبی (جیجی): سلام همسایه
سلام همسایه! خوشاومدی به کوچه مون! دیروز چون تازه اومده بودی، گفتم خسته وکوفتهای، مزاحمت نشم. میدونم ازامروز کارت شروع میشه. منم مدت زیادی نیست که به این محله اومدم. یه چند ماهی میشه. همسایه روبرویی، همونی که هنوز خوابه، میگفت اونی که قبلا جای تو بود، یعنی منظورش اونی که جای من بود، خیلی پیر و فرسوده شده بود. میگفت پای او دیگه توان ایستادن رو نداشت. کمرش...
جعفر میانآبی (جیجی): پ مثل پرویز
صدات برام آشنا بود. لای لباسها راه میرفتی و با دخترت حرف میزدی. زبون شیرین فارسی گوشام رو نوازش میداد. اما به جایت نمیآوردم. آخه سالها بود که یکدیگه رو ندیده بودیم. دیگه برا خودت، ماشاءالله یه خانوم شدی!
«....»
«نه، نه جون تو، بزنم به تخته خیلی هم جوون و سرحال موندی.»
«من…!؟
نه بابا، خیلی هم شکسته نشون میدم. بگذریم، تو ذهنم دنبالت میگشتم. به دنبال این بودم که بفهمم درکجای...
جعفر میانآبی (جیجی): پنجرهی خیال
هوا امروز چقدر گرفته، غمانگیز و ملالآوره. زمستون باشه، باران یخی هم بباره و سرماش هم تا مغز استخون آدم رو بسوزونه. دیگه چی برا آدم میمونه؟ فقط مونده که یه گوشه دنجی پیدا کنم و به اندازهی تمام سختیهای زندگیام، زارزار گریه کنم. خدا نصیب هیچ بنیبشری نکنه. نمیدونم چرا وقتی آدم تنها میشه، هر چی فکر و خیاله به سراغش میاد. انگار اینا پشت در وایسادن تا...
جعفر میانآبی (جیجی): تلفن
«آقا، لطفا این بغلا.»
«نه داداش برو. جلو دانشگاه پیاده میشیم.»
«ناصری، باس پیاده شیم. یه پیغام گرفتم که بعدا بهت می گم. آقا، همین بغلا لطفا.»
راننده به حرف آمد:« بابا جون تکلیف ما رو روشن کنین. بالاخره وایسیم یا بریم؟»
«نه داداش برو.»
« نه آقا، من پیاده می شم.»
راننده زد روی ترمز و گفت:« بفرما. بقیه دعواتون رو توی پیاده رو ادامه بدین.»
هردوپایین آمدند. ناصر حسابی شاکی شده بود. او رو...
جعفر میانآبی (جیجی): مناظره سیر و پیاز (براساس شعر معروف پروین اعتصامی)
«خانم معلم اجازه؟»
«بله جونم. چی شده پیاز خانوم؟»
خانم معلم من دیگه نمی خوام کنار آقا سیره بنشینم. اون حرف های خیلی بدی بهم می زنه.
خانم معلم نگاه چپ چپی به آقاسیره انداخت و پرسید:
« چه بد! اصلا کار خوبی نیست. می شه بگی چه حرف بدی به تو زده؟»
« خانم معلم اجازه. اون به من میگه، یعنی یه جورایی به من طعنه می زنه که " تو چقدر بد...
جعفر میانآبی (جیجی): اصغر کلهپز در آن دنیا
هزار اوسان: اصغر کله شخصیتی مزاحم است که همکلاسی خوش ذوق ما آقای جی جی با قلم شیوایش آفریده و ما را با توصیف حرکات و رفتار متفاوت او خندانده است. پشت روایتهای اصغرکله طنزی ملایم پنهان است که جنبه انسانی و اجتماعی دارد. گستره ی این طنز گاهی کشیده می شود به دستگاه آفرینش و کنایه وار الگوهای زمینی آن را به ریشخند ونیشخد می گیرد. به امید...